استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{❸❻}
جینهو: ک..کی بهوش اومدی؟حالت خوبه؟*گریه*
ته:اروم باش من خوبم *بغلش کرد*
نامی:خوب آقای کیم تهیونگ ماموریتت تموم شد
میا:ماموریت؟
ته:اره ، قرار بود من خودم و بزنم به بیهوشی تا هیونجین خودشو نشون بده..
جینهو و میا از حرف تهیونگ تعجب کردن..
میا:ی..یعنی تمام مدت بهوش بودی؟
ته:اره گفتم شما شاید بری به کسی بگی بخاطر همون به شما نگفتم ..
میا:پ..پس جینهو..
ته:اتفاقی که برای من افتاده بود هیچ ربطی به جینهو نداشت
جینهو سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت..
جین:بچه رو چیکار میکنی؟
شوگا:هنوز معلوم نیست، ولی اول و آخر باید سقط بشه
جینهو: م..من این کارو نمیکنم ، من قاتل یه بچه کوچيک نمیشم
شوگا:یعنی چی ها؟اون بچه ..
جینهو: هر چی که باشه من بچمون نمیکشم نگهش میدارم ..
شوگا:میشه تنهامون بزارین؟
ته:اوممم چراکه نه *و همه از اتاق خارج شدن*
شوگا نشست رو تخت و دست جینهو رو گرفت:
میدونی که من بیشتر از هر کسی بیشتر دوست دارم
جینهو سرشو انداخت پایین
شوگا:اینو نگفتم که ناراحت بشی ، من واقعا بیشتر از هر کسی دوست دارم و نمیخوام هیچ وقت هیچ وقت از دستت بدم
جینهو: من ..
شوگا: هیسسس وایستا اول من حرفمو بزنم ، الان میخوام بهت این حق انتخاب ک بدم ، درسته دوست ندارم بچه ای که برای من نیست به دنیا بیاری ، ولی دوست ندارم بر خلاف میل تو کاری انجام بشه ، پس اگه دوست داری منم چیزی نمیگم..
جینهو: شوگا *بغض*
شوگا: جانم؟
جینهو سریع بغلش کرد:
من..من واقعا متاسفم *گریه*
شوگا:برای چی؟کاری کردی که متاسفی؟دوست ندارم هیچوقت ناراحت باشی پس فراموشش کن ..
۵ ماه بعد:/
شوگا:جینهو
جینهو: جانم؟
شوگا: امروز وقت دکترته ها
جینهو: شوگااااا اهههه مثلا خودم دکترم توم که دکتری مجبوریم برم پیش یه دکتر دیگه؟
شوگا:عزیزم الان تو وضعیت حساسی هستی منم باشم به طور تخصصی نمیتونم معاینه کنم چون حرفه ای نیستم ..
جینهو: ایشششس باشه الان اماده میشم
شوگا:لازم نیست به خودت فشار نیار الان میام کمکت
جینهو: بیا اول کمک کن بلند شم بعدش چشم ..
...
...
سارا:چه خبر؟
جک:هیچی امروز وقت دکتر دارن
سارا:خوب مراقبش باش نزار ص مه ی به بچه وارد بشه ، به دکترش هم بسپار بگو کارشو به نحو احسن انجام بده ، دوست دارم وقتی بچه بدنیا اوند و بزرگ شد بیارمش پیش خودم و علیه خودشون استفاده کنم
جک:قربان میشه یه سوال بپرسم؟
سارا:اره بپرس ..
جک:چرا میخواین اونارو از بین ببرین ، مگه شما با کیم مشکل ندارین؟
سارا:چرا تو به ذهنت یزره فشار نمیاری؟اول باید اطرافیانشون از بین ببریم تا بتونیم به هدف اصلیمون برسیم ، اما اطرافیانش از خودش زرنگ ترن هع .....
اینم یه پارت تا ببینم بعدی کی میزارم😁
ته:اروم باش من خوبم *بغلش کرد*
نامی:خوب آقای کیم تهیونگ ماموریتت تموم شد
میا:ماموریت؟
ته:اره ، قرار بود من خودم و بزنم به بیهوشی تا هیونجین خودشو نشون بده..
جینهو و میا از حرف تهیونگ تعجب کردن..
میا:ی..یعنی تمام مدت بهوش بودی؟
ته:اره گفتم شما شاید بری به کسی بگی بخاطر همون به شما نگفتم ..
میا:پ..پس جینهو..
ته:اتفاقی که برای من افتاده بود هیچ ربطی به جینهو نداشت
جینهو سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت..
جین:بچه رو چیکار میکنی؟
شوگا:هنوز معلوم نیست، ولی اول و آخر باید سقط بشه
جینهو: م..من این کارو نمیکنم ، من قاتل یه بچه کوچيک نمیشم
شوگا:یعنی چی ها؟اون بچه ..
جینهو: هر چی که باشه من بچمون نمیکشم نگهش میدارم ..
شوگا:میشه تنهامون بزارین؟
ته:اوممم چراکه نه *و همه از اتاق خارج شدن*
شوگا نشست رو تخت و دست جینهو رو گرفت:
میدونی که من بیشتر از هر کسی بیشتر دوست دارم
جینهو سرشو انداخت پایین
شوگا:اینو نگفتم که ناراحت بشی ، من واقعا بیشتر از هر کسی دوست دارم و نمیخوام هیچ وقت هیچ وقت از دستت بدم
جینهو: من ..
شوگا: هیسسس وایستا اول من حرفمو بزنم ، الان میخوام بهت این حق انتخاب ک بدم ، درسته دوست ندارم بچه ای که برای من نیست به دنیا بیاری ، ولی دوست ندارم بر خلاف میل تو کاری انجام بشه ، پس اگه دوست داری منم چیزی نمیگم..
جینهو: شوگا *بغض*
شوگا: جانم؟
جینهو سریع بغلش کرد:
من..من واقعا متاسفم *گریه*
شوگا:برای چی؟کاری کردی که متاسفی؟دوست ندارم هیچوقت ناراحت باشی پس فراموشش کن ..
۵ ماه بعد:/
شوگا:جینهو
جینهو: جانم؟
شوگا: امروز وقت دکترته ها
جینهو: شوگااااا اهههه مثلا خودم دکترم توم که دکتری مجبوریم برم پیش یه دکتر دیگه؟
شوگا:عزیزم الان تو وضعیت حساسی هستی منم باشم به طور تخصصی نمیتونم معاینه کنم چون حرفه ای نیستم ..
جینهو: ایشششس باشه الان اماده میشم
شوگا:لازم نیست به خودت فشار نیار الان میام کمکت
جینهو: بیا اول کمک کن بلند شم بعدش چشم ..
...
...
سارا:چه خبر؟
جک:هیچی امروز وقت دکتر دارن
سارا:خوب مراقبش باش نزار ص مه ی به بچه وارد بشه ، به دکترش هم بسپار بگو کارشو به نحو احسن انجام بده ، دوست دارم وقتی بچه بدنیا اوند و بزرگ شد بیارمش پیش خودم و علیه خودشون استفاده کنم
جک:قربان میشه یه سوال بپرسم؟
سارا:اره بپرس ..
جک:چرا میخواین اونارو از بین ببرین ، مگه شما با کیم مشکل ندارین؟
سارا:چرا تو به ذهنت یزره فشار نمیاری؟اول باید اطرافیانشون از بین ببریم تا بتونیم به هدف اصلیمون برسیم ، اما اطرافیانش از خودش زرنگ ترن هع .....
اینم یه پارت تا ببینم بعدی کی میزارم😁
۳۵.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.